چه تفاوتی بین قواعد کسب و کار (Business Rule) و الزامات کسب و کار (Business Requirment) وجود دارد. در واقعیت، شاید با خود فکر کرده باشید که عدم شناسایی یک الزام خاص کسب و کار به عنوان یک قاعده کسب و کار تأثیر زیادی در کسب و کار نخواهد داشت، اما در حقیقت، از دست دادن یک نیاز کسب و کار به طور کلی می تواند تأثیر فوق العاده ای در حوزه کسب و کار داشته باشد. هنوز هم در مورد قواعد کسب و کار در مقابل الزامات کسب و کار سردرگمی های زیادی وجود دارد. درک تفاوت بین این دو، با مدیریت جداگانه قواعد کسب و کار و الزامات کسب و کار، می تواند به یک بیزنس کمک کند تا مزایا و کارایی های خاص خود را تحقق بخشد. با این حال، تفکیک بین این دو ممکن است دشوار باشد.
قوانین کسب و کار چیست؟
قواعد کسب و کار معمولا به شما این امکان را می دهد که بخواهید کاری را با معیارهای سازمان انجام دهید یا از آن صرف نظر نمایید. همچنین این معیارها ممکن است، معیارهای ورودی برای تصمیم گیری های پیچیده تر در مورد کسب و کار باشد که اطمینان از رعایت آن را، در کل کسب و کار فراهم می کند. قواعد کسب و کار می تواند در مورد افراد، رفتار سازمانی شرکت ها یا فرآیندهای کسب و کار اعمال شود. قواعد کسب و کار اغلب از مقررات دولت یا صنعت سرچشمه می گیرد. در حقیقت بیشتر قواعد کسب و کار نسبتاً ایستا هستند. با مدیریت آنها (غالباً با یک سیستم مدیریت قواعد کسب و کار)، مشاغل می توانند بازدهی، چابکی و توانایی انطباق سریع با تغییر عوامل محیطی را افزایش دهند.
در حالی که بسیاری از قواعد کسب و کار خارج از حوزه کسب و کار نشات می گیرند، برخی دیگر از قاعده ها از قواعد موجود بوجود می آیند، که شناسایی این قواعد دشوارتر است. اگر سیاست هایی در سازمان، نیاز به ایجاد و بوجود آمدن دارد باید از رده های بالای سازمانی و منابع انسانی شروع به شکل گیری نماید تا این تغییرات در قواعد سریع تر به چشم آید. همچنین وقتی داده های واضحی برای تصمیم گیری وجود دارد، شناسایی قواعد آسان تر است. وقتی نیاز باشد که تصمیم گیری شود، قواعد کسب و کار در این امر دخیل می شوند. قواعد کسب و کار به کمک سیاست های کسب و کار، ایجاد فرآیندهای کسب و کار و ایجاد سیستم های کسب و کار کمک می کند.
چگونه الزامات کسب و کار با قوانین کسب و کار ارتباط دارند.
از الزامات کسب و کار برای اجرای قوانین کسب و کار استفاده می شود. اگر یک قاعده کسب و کار تغییر کند، الزامات کسب و کار شما تحت تأثیر قرار می گیرد. به عبارت دیگر، قواعد کسب و کار الزامات کسب و کار هستند، اما الزامات کسب و کار قواعد یک کسب و کار محسوب نمی شوند. به عنوان مثال در ریاضیات ما مربع را یک مستطیل می دانیم ولی یک مستطیل یک مربع نیست!
ما مربع را بواسطه صفتهایش نامگذاری و استفاده می کنیم ولی از آن به عنوان یک مستطیل نمی توانیم نام ببریم. به همین ترتیب، ما قواعد کسب و کار را به عنوان نوع خاصی از نیازهای کسب و کار می دانیم، اما آنها از الزامات کسب و کار محسوب نمی شوند.
برخی از رهبران صنعت ممکن است با این رویکرد کاربردی مخالف باشند. می توان استدلال کرد که قواعد کسب و کار همیشه وجود دارند. چه آنها توسط یک الزام پیاده سازی شده باشند یا به دلخواه. این هم درست است و از نظر فنی صحیح.
یک قاعده کسب و کار می تواند در کل کسب و کار به رسمیت شناخته شود اما هرگز به عنوان یک الزام اجرا نشود. شاید در یک کسب و کار، هزینه اجرای یک قاعده شناخته شده بسیار گران باشد ولی ریسک و تاثیر آن به مراتب بسیار کمتر.
قواعد کسب و کار و الزامات کسب و کار هر دو ماهیت سلسله مراتبی دارند. یک قاعده یا الزام کلی تر، می تواند به قوانین و الزامات خاص تری تقسیم شود که به طور کامل تری آنها را توصیف کند.
همچنین ممکن است که بیش از یک مجموعه نیازمندی های کسب و کار بتوانند همان قاعده کسب و کار را فقط به روشی متفاوت اجرا کنند. همانطور که می توانید گزینه های مختلفی برای طراحی سیستم داشته باشید که نیازهای کسب و کار را برآورده کند، بسیاری از الزامات مختلف و معتبر کسب و کار می توانند همان قوانین کسب و کار را اجرا کنند.
منبع: modernanalyst